بیسوادهای رایانه – جذامیهای جدید
کسانی که در به کار بردنً رایانه، کمی تا به طور کامل ناتوان و نادانند، چنان شهرتی را برای خود دست و پا کردهاند که فردی با نوار روی عینکش و با شلواری کاملاً خیس کسب کرده است.
اینها افرادی نیستند که باید از آنها اجتناب کرد. شاید سرگرم کننده باشند، اما قابل اجتناب نه. همه ما چیزهایی داریم که درباره آنها نادانیم. به عنوان مثال، اگر من در فاصلهای دور گیر میافتادم و تنها راه رسیدن به خانه تعمیر خازن به شدت آسیب دیده مدل XL960 بود، دچار دردسر بزرگی میشدم. خوشبختانه، این اتفاق زود به زود نمیافتد.
بسیاری از افرادی که فرصتی برای کار با رایانه برایشان پیش نیامده است، احساس فرومایگی یا بدتر از آن احمق بودن میکنند. این ناعادلانه است. در مهمانیها، بی سوادان مجبور میشوند با پدر بزرگ ناشنوای سنگی صحبت کنند یا وانمود کنند که کشش عمیقی برای غذاهای خوشمزه دارند تا از پذیرش عدم دانش خود بپرهیزند و یا از دایره آخرین وزوزهای فنی خارج شوند. به منظور رفع این ننگ اجتماعی در حال رشد، آنهایی که تمایل دارند کاربر رایانه شوند به چیزی بیش از نگاه به روزنامه محلی یا کتاب تلفن نیاز ندارند.
مدارس، سازمانها، دولتهای محلی و مراکز اجتماع در سراسر کشور کلاسهای رایانهای کم هزینه یا رایگان برای مبتدیان ارائه میدهند. شرکت کنندگان از نظر سنی بسیار متنوع هستند، بنابراین نیازی به احساس خجالت نیست. گزینه دیگر، اگر از این امر رضایت دارید، گذراندن یک دوره مقدماتی به صورت آنلاین است. صدها، اگر نه هزاران کلاس، توسط برنامههای آموزش از راه دور و وب سایتهایی مانند www.learnthat.com ارائه شده است. پیدا کردن آنها نیز آسان است. گزینه سوم مراجعه به وب سایتهایی مانند www.newuserhelp.com است تا قبل از اقدام به پیش روی، خود را با مجموعه اصطلاحات اساسی مسلح کنید.
همچنین دستههای کلاهبرداری وجود دارند که ادعا میکنند در مورد رایانههای خود خیلی کم میدانند یا اصلاً نمیدانند و از هر فرصتی برای کمک گیری از افرادی که به آن اندازه احمق هستند که دلشان به حال آنها بسوزد استفاده میکنند. مراقب باشید. آنها به آن اندازه که به نظر میرسد بی سواد نیستند؛ آنها فقط تنبل هستند. مثلاً رئیس سابق مرا در نظر بگیرید (لطفا). ما هر دو چندین سال قبل آموزش رایانه را به طور هم زمان داشتیم. ما مواردی یکسان را در یک کلاس یاد گرفتیم. او آنها را فهمید و قادر به انجام کارکردها بود، که از جمله آنها چیز جدیدی بود به نام اینترنت. با چشمان خودم دیدم. درست است که من تجربه عملی بسیار بیشتری از طریق برنامههای گرافیکی و نیاز سیری ناپذیر من به ایمیل داشتم، اما در جایی بین راه، تمام اطلاعاتی که در آن کلاس آموخته بودیم از کله رئیس من گرفته شد و به پایان رسید و خدا می داند کجا رفت. حدس میزنم جایی در آیووا است.
در طی یک دهه بعد از آن، از من خواسته شد تا به رئیس کمک کنم اصلیترین کارکردهای روزمره را انجام دهد. مجبور شدم به او دوباره یاد بدهم که چگونه کارهای مختلفی از جمله نحوه ارسال ایمیل را انجام دهد. نحوه باز کردن Word؛ و نحوه ارسال پیوستهای هر روزه را. در دفاع از خود، ادعا میکرد مسئولیتها و وظایف زیادی برای فکر کردن به آنها دارد، مانند این که چگونه زندگی، ما را کاملاً بدبخت میسازد یا مثلاً چه چیزی را کجا حراج کردهاند.
از طرف دیگر، کسانی هستند که به بی سوادان رایانه به عنوان جذامیان جدید فکر میکنند. تازه کارها به یک کلاس خیلی سطح پایین منتقل میشوند. و به هر قیمتی از آنها اجتناب میشود. متأسفانه، تعداد زیادی از این تکنو سادیسمدارهای پر افاده در بخش حمایت تکنیکی جامعه کار میکنند. تکبرِ تقریباً هر شخص فنی که من تا به حال با او روبرو شدهام، کافی بوده است که بخواهم قبل از برداشتن تلفن برای درخواست کمک، چشمانم را سوراخ کنم. من در رایانه زرنگ و دانا هستم اما هر بار که تماس می گیرم، همان روش یک مهد کودک را میبینم که از پدر کودک میپرسد که بچه چه معلمی داشته است.
یکی از ناامید کننده ترین چیزها برای یک کاربر مبتدی رایانه نیاز به گیر افتادن پشت تلفن کسی است که حتی یک ثانیه نمیتواند با متن نوشته شده خود متفاوت باشد. در یک مورد، مجبور شدم با مرکز پشتیبانی فنی یک شرکت بین المللی بسیار شناخته شده تماس بگیرم. قبل از اینکه تکنسین با تجربه بتواند من را درباره آنچه اشتباه بوده یا کارهایی که انجام دادهام، راهنمایی کند، من کل سناریو را ارائه دادم، از جمله ده قدمی که برای تعیین و حل مسئله برداشتم. مدارس، سازمانها، دولتهای محلی و مراکز اجتماع در سراسر کشور کلاسهای رایانهای کم هزینه یا رایگان برای مبتدیان ارائه میدهند. او هیچ چیز از این چیزها را نشنید. درعوض، اصرار داشت که برای تعیین مشکل، مرا به داخل هر مرحلهای ببرد. در ابتدا من صحبت او را قطع کردم و با صبر و حوصله توضیح دادم که من قبلاً آن مرحله را انجام دادهام، و همچنین نه قدم دیگر برای پیگیری را. قطع ارتباط با یک فرد تکنسین ایده خوبی نیست اما گاهی چارهای جز این نیست.
او از بالای فیلمنامه شروع کرد و از من خواست که مراحل تعیین شده را برای تعیین مشکلم دنبال کنم. او این برنامه سه زمانه را انجام داد. کمی ناامید کننده بود. اوه، و اگر فکر میکنید راه حلی برای ناامیدی خود دارید، میتوانید فکر صحبت کردن با یک سرپرست را فراموش کنید. من فکر نمیکنم چنین اشخاص واردی وجود داشته باشند.
چندی پیش، من در واقع با یک شرکت تعمیرکار در رابطه با درخواست یک تعمیرکار که لازم بود برای جایگزینی مودمی که رعد و برق زده بود به خانه من بیاید تماس گرفتم. این تعمیرکار دقیقاً به موقع آمد و در 5 دقیقه، کامپیوتر من را باز کرده بود، مودم را تعویض کرده بود و کامپیوتر را مجدداً سوار کرده بود. حیرت کردم از وجود شخصی فنی که میدانست چه کاری انجام میدهد و خوب انجام داد. نام او را یادداشت کردم و با رئیسش تماس گرفتم و از کارآیی، روش و دانش فنی این تعمیرکار بسیار تعریف کردم. شرط می بندم که او اخراج شد.
منبع: پاملا مورتیمر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}